پسر معتاد وقتی برای گرفتن پول مواد به روی پدر و مادرش چاقو کشید، به دست برادرش به قتل رسید.
ساعت ۲۱ شامگاه یکشنبه دوم بهمن، قاضی محمد جواد شفیعی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۶۰ خزانه از قتل مرد جوانی با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد.
تیم جنایی در محل حادثه داخل پذیرایی آپارتمان مسکونی در یکی ازخیابانهای جنوبی تهران با جسد پسر ۳۰ سالهای به نام شاهرخ روبهرو شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیدهبود. نخستین بررسیها حکایت از این داشت مقتول معتاد به موادمخدر بوده و در درگیری با برادر خیاطش به نام حمید به قتل رسیدهاست.
پشیمانی
قاتل که در صحنه حادثه مأموران او را بازداشت کردهبودند با اظهار پشیمانی در توضیح ماجرا گفت: «برادرم را دوست داشتم و این درگیری ناخواسته پیش آمد و دست من به خونش آلوده شد. شاهرخ پسر خوبی بود، اما چند سال قبل دوستان نابی پیدا کرد و در رفت و آمد با آنها معتاد به موادمخدر شد. من و خانوادهام خیلی تلاش کردیم او را از دوستان خلافکارش جدا کنیم، اما موفق نشدیم. پس از اینکه معتاد شد، آزار و اذیتهای او هم شروع شد؛ به طوری که در محل آبروی ما را بردهبود و خانواده ما انگشتنمای محل شد. او با همسایهها درگیر میشد و با چاقو آنها را تهدید میکرد و همسایهها هم به خاطر او از ما ناراضی بودند. او هر وقت برای خرید مواد پول کم میآورد، به زور از مادر و پدرم پول میگرفت. وقتی به او پول نمیدادند پدر و مادرم را کتک میزد و آنها را مجبور میکرد برای او پول فراهم کنند تا مواد بخرد و مصرف کند. ما چند باری برادرم را در کمپ ترک اعتیاد بستری کردیم، اما او هر وقت مرخص میشد چند روز بعد دوباره شروع به مصرف موادمخدر میکرد و آزار و اذیتهایش شروع میشد.»
قتل با چاقوی مقتول
قاتل ادامه داد: «امشب در خانه همراه پدر و مادرم نشسته بودم که شاهرخ به خانه آمد و از پدر و مادرم برای خرید مواد پول درخواست کرد. پدر و مادرم به او پول ندادند و او هم که به شدت خمار بود شروع به فحاشی کرد، اما این پایان ماجرا نبود. شاهرخ وقتی فهمید با داد و بیداد به نتیجه نمیرسد و پولی گیرش نمیآید به آشپزخانه رفت و چاقویی برداشت و به پدر و مادرم حمله کرد. با دیدن این صحنه خیلی عصبانی شدم و درگیری من و برادرم آغاز شد. در جریان درگیری چاقو را از دست او گرفتم و ناخودآگاه چند ضربه به او زدم. او خونین نقش بر زمین شد و داد و فریاد مادر و پدرم بلند شد که تازه فهمیدم چه اشتباهی کردهام. کاری از دستم ساخته نبود و آن اتفاقی که نباید میافتاد، رخ دادهبود و برادرم بر اثر شدت خونریزی فوت کرد. با داد و فریاد پدر و مادرم همسایهها به خانه ما آمدند و موضوع را به پلیس خبر دادند و من هم در خانه ماندم تا اینکه مأموران پلیس آمدند و مرا دستگیر کردند.»
همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی، متهم به دستور بازپرس جنایی برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.